در اين آيه كريمه ضمن يك دستور اخلاقی ، به فلسفه اجتماعی آفرينش خاص‏
انسان اشاره می‏كند به اين بيان كه انسان به گونه‏ای آفريده شده كه به‏
صورت گروههای مختلف ملی و قبيله‏ای درآمده است ، با انتساب به مليتها
و قبيله‏ها بازشناسی يكديگر كه شرط لاينفك زندگی اجتماعی است صورت‏
می‏گيرد ، يعنی اگر اين انتسابها كه از جهتی وجه اشتراك افراد و از جهتی‏
وجه افتراق افراد است نبود ، بازشناسی ناممكن بود و در نتيجه زندگی‏
اجتماعی كه براساس روابط انسانها با يكديگر است امكان‏پذير نبود . اين‏
امور و امثال اين امور از قبيل اختلاف در شكل و رنگ و اندازه است كه به‏
هر فردی زمينه شناسنامه‏ای ويژه خود او اعطا می‏كند . اگر فرضا همه افراد
يك شكل و يك رنگ و يك قالب بودند و اگر رابطه‏ها و انتسابهای مختلف‏
ميان آنها حكمفرما نبود ، افراد در برابر يكديگر نظير كالاهای متحدالشكل‏
يك كارخانه بودند كه تميز آنها از يكديگر و درنتيجه بازشناسی آنها از
يكديگر و در نتيجه نهايی زندگی اجتماعی آنها براساس روابط و مبادله‏
انديشه و كار و كالا غيرممكن بود . پس انتساب به شعبها و قبيله‏ها حكمت‏
و غايتی طبيعی دارد و آن تفاوت و بازشناسی افراد از يكديگر است كه شرط
لاينفك زندگی اجتماعی است نه تفاخر و مايه برتری شمردنها ، كه همانا
مايه كرامت و شرافت تقواست .
در سوره فرقان آيه 54 می‏فرمايد :
« و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا ».
اوست كه از آب ، بشری آفريد و آن بشر را به صورت نسبها ( رابطه‏های‏
نسبی ) و خويشاوندی دامادی ( رابطه‏های سببی ) قرارداد .