پاورقی : . 1 علق / 6 - . 7 . 2 قصص / . 76
يعنی مايه ضد تواضع و فروتنی و سلم است كه پيامبران بدان میخوانند :
« ان الانسان ليطغی ان راه استغنی »( 1 ) .
انسان هنگامی كه خود را بینياز و ثروتمند احساس میكند طاغی میگردد .
و باز میبينيم قرآن برای اينكه اثر سوء " مالكيت " و " داشتن " را
روشن كند داستان قارون را مطرح میكند . قارون سبطی بود نه قطبی ، يعنی از
قوم موسی بود و از همان مستضعفان بود كه فرعون آنها را به استضعاف گرفته
بود . در عين حال همين فرد استضعاف شده هنگامی كه به دلايلی ثروتمندی
بزرگ میشود ، بر قوم خودش كه همان مستضعفان بودند برمیشورد و طغيان
میكند .
قرآن میگويد :
« ان قارون كان من قوم موسی فبغی عليهم »( 2 ) .
همانا قارون فردی از افراد قوم موسی بود و بر قوم خود ( كه مستضعفان
بنیاسرائيل بودند ) برشوريد .
آيا اين خود روشن نمیكند كه جبههگيری پيامبران عليه طغيان ، در حقيقت
جبههگيری عليه " داشتنها " و عليه داراييها و عليه دارهاست ؟ قرآن در
برخی آيات خود تصريح میكند كه سردمداران مخالفان پيامبران ، طبقه "
مترفين " يعنی غرقه شدگان در تنعم و به اصطلاح " تنعم زدگان " تاريخ
بودهاند . در سوره سبا آيه 34
پاورقی : . 1 علق / 6 - . 7 . 2 قصص / . 76 |