پاورقی : . 1 مائده / . 105
اجباری بودن ، مستلزم عمومی بودن و همگانی بودن است .
ولی اگر نظريه سوم را بپذيريم ، هم فرد را اصيل بدانيم و هم جامعه را
هر چند جامعه نيرويی دارد غالب بر نيروی افراد ، مستلزم مجبور بودن
افراد در مسائل انسانی و امور اجتماعی نيست . جبر دوركهايمی ناشی از آن
است كه از اصالت فطرت انسانی كه ناشی از تكامل جوهری انسان در متن
طبيعت است غفلت شده است . اين فطرت به انسان نوعی حريت و امكان و
آزادی میدهد كه او را بر عصيان در برابر تحميلات اجتماع توانا میسازد .
اين است كه در رابطه فرد و جامعه نوعی [ ( امير بين الامرين "
حكمفرماست .
قرآن كريم در عين اينكه برای جامعه ، طبيعت و شخصيت و عينيت و نيرو
و حيات و مرگ و اجل و وجدان و طاعت و عصيان قائل است ، صريحا فرد را
از نظر امكان سرپيچی از فرمان جامعه توانا میداند . تكيه قرآن بر آن چيزی
است كه آن را " فطره الله " مینامد و میخواند . در سوره نساء آيه 97
درباره گروهی كه خود را [ ( مستضعفين " و ناتوانان در جامعه مكه
میناميدند و استضعاف خود را عذری برای ترك مسؤوليتهای فطری خود
میشمردند ، و در واقع ، خود را در برابر جامعه خود مجبور قلمداد میكردند
میفرمايد به هيچ وجه عذر آنها پذيرفته نيست ، زيرا حداقل امكان مهاجرت
از آن جو اجتماعی و رساندن خود به جو اجتماعی ديگر بود .
و يا در جای ديگر میگويد :
" « يا أيها الذين آمنوا عليكم أنفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم »"
( 1 ) .
پاورقی : . 1 مائده / . 105 |