مشابه ) هر كدام منطق خاصی دارد ، چه ، از نظر طبقهای كه پيروز میگردد و
از نظر بستری كه تاريخ طی میكند تا به آن پيروزی میرسد و از نظر مكانيسم
يعنی عامل طبيعی حركت تاريخ و از نظر وجهه الهی يعنی مظهريت اسماء الهی
، هر كدام منطق ويژهای دارد ، و ضمنا روشن شد كه آيه استخلاف از نظر
نتايجی كه ارائه میدهد جامعتر است . آنچه بشر طبق آيه استضعاف به دست
میآورد جزئی بلكه جزء كوچكی است از آنچه طبق آيه استخلاف به دست میآورد
. ارزشی كه آيه استضعاف ارائه میدهد . يعنی دفع ظلم از مظلوم و به
عبارت ديگر ، حمايت خداوند از مظلومان ، جزئی است از ارزشهايی كه آيه
استخلاف ارائه میدهد .
و اما قسمت دوم بحث درباره آيه استضعاف : حقيقت اين است كه آيه
استضعاف به هيچ وجه درصدد بيان اصل كلی نيست و در نتيجه نه بستر تاريخ
را توضيح میدهد و نه درباره مكانيسم تاريخی اشارهای دارد و نه پيروزی
نهايی تاريخ را از آن مستضعفان از آن جهت كه مستضعفاند میداند . اين
اشتباه كه فرض شده اين آيه يك اصل كلی را بيان میكند از آنجا پيدا شده
كه اين آيه را كه مرتبط و پيوسته به آيه قبل و آيه بعد است از آنها جدا
كرده و " الذين " را ( الذين استضعفوا ) مفيد عموم و استغراق گرفتهاند
و آنگاه از آن اصلی استنباط كردهاند كه با اصل مستفاد از آيه استخلاف
معارض درمیآيد . اينك مجموع سه آيه :
« ان فرعون علا فی الارض و جعل أهلها شيعا يستضعف طائفة منهم يذبح
أبنائهم و يستحيی نسائهم انه كان من المفسدين 0 و نريد أن نمن علی الذين
استضعفوا فی الارض و نجعلهم أئمة »
|