نمی‏دهند . كارل ماركس در مقدمه كتاب سرمايه گفته است :
" كشوری كه از لحاظ صنعتی بيش از همه توسعه يافته ، خود نمونه‏ای است‏
از تصور آينده كشورهايی كه در جدول صنعتی پس از وی قراردارد ( 1 ) . . .
. حتی اگر جامعه‏ای به مرحله‏ای برسد كه مسير قانون طبيعی حاكم بر حركت‏
خويش را كشف كند ، نه قادر به جهيدن از مراحل توسعه طبيعی خود خواهد
بود نه قادر به از بين بردن آنها با صدور فرامين ، اما می‏تواند دوره‏
بارداری را كوتاه‏تر و رنجهای وضع حمل را خفيف‏تر كند " .
ماركس در قسمت اخير بيان خود نكته‏ای را بيان می‏كند كه به آن توجه‏
نشده و يا كمتر توجه شده است و در حقيقت می‏خواهد به يك پرسش يا ايراد
" مقدر " پاسخ دهد . ممكن است كسی بگويد توسعه مرحله به مرحله جامعه‏
به دنبال توسعه منظم و مرحله به مرحله طبيعت تا وقتی جبری و تخلف‏
ناپذير است كه انسان آن را نشناسد و مسير قانون طبيعی را كشف نكند ،
اما همينكه انسان آن را شناخت ، تحت سلطه انسان درمی‏آيد و انسان بر آن‏
حاكم می‏گردد . لذا می‏گويند : طبيعت مادام كه شناخته نباشد ارباب انسان‏
است و به هر نسبت كه فهميده شود به صورت خدمتگزار انسان درمی‏آيد . مثلا
يك بيماری از قبيل وبا و غيره تا ناشناخته است و معلوم نيست از چه‏
پديد

پاورقی :
. 1 يعنی صنعت و تكنيك و بالتبع روبنای اجتماعی كشورهای صنعتی در يك‏
خط سير معين و غيرقابل تخلف پيشرفت می‏كند . مسير حركت جامعه‏ها " تك‏
خطی " است . كشورهای پيشرفته كنونی از هر جهت نمونه كشورهايی هستند كه‏
هنوز به اين مرحله نرسيده‏اند . امكان اينكه اين كشورها بدون اينكه از
مرحله كنونی كشورهای صنعتی بگذرند ، و از راه ديگر ، به سوی تكامل گام‏
بردارند وجود ندارد .